۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

یکی بیاد کهنه منو عوض کنه

در خوابی ناز بودم. قبل از خواب اعلامیه در کردم که خسته ام .خیلی هم خسته ام لطفا سکوت رو رعایت کنید که من ساعاتی بمیرم. هوا هم که از صبح ابری بود. موقعی که من داشتم هماهنگ میکردم خدا اونطرف با حالت دی: داشت یه پلاستیک بزرگ رو باد میکرد. خلاصه من خوابیدم تا اینکه چند دقیقه پیش خدا اون پلاستیکی رو که باد کرده بود رو ترکوند .من با صدای انفجاری مهیب از خواب پریدم و از شدت ترس الان دلم میخواد به اندازه چند سال خرابکاری کنم.  جای همتون خالی الان تو خیابون از بازتاب این جریان یک ولوله ای به پاست که نگو . به نظرم امشب در مورد همین موضوع توی گفتگوی ویژه خبری بحث بشه. خدایا چی بود این؟

خودآزمایی 
 نثر قضاوت چگونه است؟ 1-
زیبا و روان. مملو از آموزه های اخلاقی و اجتماعی و بی تربیتی و پرورشی - سرشار از ویتامین 

در نثر بالا منظور از حوادث گفته شده چه بوده است؟ 2-
صدای شدید رعد و برق 

5 نظرات:

اطلس گفت...

به قوله معروف ؛ خدا اين چند وقته اخير به اندازه n+2 توو كاراش تاخير داره كه اين تاخيره زماني اصلا قابل چشم پوشي نيست و براي همين هيچ ايرادي به اون بچه كه تازه خواب رفته بوده نيست

Mr.Ghezavat گفت...

راستشو بگو منظورت چی بوده من نگرفتم.
/:)

سوسن جعفری گفت...

سلام دکتر جان. چرا بلاگرولینگ من به روز شدن این وبلاگتان را نشان نمی‌دهد آخر! ببینید من چقدر عقب مانده‌ام و تانکرهای اویزان به مدادی را نخوانده‌ام و اینها!!! [آیکون گریه]
حالا چی ترکیده است؟ پلاستیک؟ خدا ترکونده؟ ای ول! شیطون شده خدا!

ما دوست داریم نوشته های شما را ولی چون منتقد نیستیم پس چیزی نمی‌دانیم از اینها که پرسیدید! ها!

بنفشه گفت...

دكتر چند روزي دلتنگ بودم شرمنده كه سر نزدم
دلم تنگيده بود برات

dokhmale baba گفت...

سلام دکی جان خوبی؟؟

صدای چی بود؟؟...
یعنی کی می تونه باشه d:

ارسال یک نظر

جهت گذاشتن شکلک میتونید کدهاشو بنویسید تا نشون بده.
http://messenger.yahoo.com/features/emoticons
نظرات پس از ـدیید نمایش داده خواهد شد.